در شرایطی که قیمت جهانی مس تا مرز ۱۱ هزار و ۵۰۰ دلار پیش رفته و از ابتدای سال جهشی ۳۰ درصدی را تجربه کرده است، شرکتهای بزرگ معدنی همچنان از آغاز پروژههای جدید خودداری میکنند. این رفتار محتاطانه در حالی رخ میدهد که پیشبینیهای بازار بهسرعت از مازاد به کسری تغییر کرده و شاخصهای بنیادی نشان میدهند جهان در آستانه یکی از عمیقترین شکافهای عرضه و تقاضا در دهههای اخیر قرار گرفته است.
بازار جهانی مس طی ماههای اخیر به نقطهای رسیده که بسیاری آن را «نقطه جوش قیمتی» میدانند. رسیدن قیمتها به محدوده ۱۱,۵۰۰ دلار، بالاترین سطح تاریخی را لمس کرده و بار دیگر نگاه جهانی را به سمت این فلز استراتژیک معطوف ساخته است اما برخلاف انتظار، این جهش قیمت هیچکدام از غولهای مس را متقاعد نکرده تا پروژههای جدید را آغاز کنند.
در واقع، آنچه در ظاهر یک تناقض بهنظر میرسد یعنی قیمت بالا و سرمایهگذاری پایین، در تحلیل دقیقتر بازتاب «درد مزمن چرخههای کالایی» است. مدیران شرکتهای بزرگ طی یک دهه اخیر بارها تأکید کردهاند که توسعه معدن در قیمتهای فعلی هنوز توجیه کافی ندارد. بسیاری از آنها سطح ۱۲ هزار دلار بهازای هر تن را «قیمت انگیزشی» میدانند؛ قیمتی که تنها در صورت تثبیت در بازه زمانی مناسب میتواند آغازگر موج جدید سرمایهگذاری باشد.
این در حالی است که تصویر بنیادین بازار نگرانیهای بیشتری ایجاد میکند. تنها در عرض چند ماه، پیشبینی مازاد ۲۰۹ هزار تنی برای سال ۲۰۲۶ جای خود را به کسری ۱۵۰ هزار تنی داده است؛ یک چرخش ۳۶۰ هزار تنی که معمولاً در بازارهای فلزی دههها یکبار اتفاق میافتد. با وجود این، ارزش سهام شرکتهای معدنی همچنان واکنش کافی نشان نداده و بازار سهام بهطور عجیب این تغییر بنیادین را نادیده گرفته است.
نقش بخش فناوری، بهویژه زیرساخت هوش مصنوعی نیز در این میان تعیینکننده است. هر پردازنده Nvidia GB200 به حدود دو مایل کابل مسی نیاز دارد؛ عددی که تقاضای مراکز داده را بهصورت تصاعدی افزایش میدهد. اگر رشد پردازش داده و مزارع هوش مصنوعی با همین سرعت ادامه یابد، بازار مس وارد دورهای از «تقاضای غیرخطی» خواهد شد. دورهای که تنها با توسعه معادن متعدد و مقیاسپذیر، قابل پاسخگویی است؛ امری که در حال حاضر امکانپذیر نیست.
در سطح عرضه نیز شرایط شکننده است. تولید شیلی، بزرگترین تولیدکننده جهان، به پایینترین سطح ۲۵ سال اخیر رسیده و آنچه قرار بود موتور رشد عرضه باشد، اکنون به یکی از عوامل کمبود تبدیل شده است. رشد جهانی عرضه نیز تنها میتواند حدود دو درصد تقاضای آینده را پوشش دهد؛ رقمی بسیار ناچیز برای بازاری که در آستانه تحول تکنولوژیک و انرژیمحور قرار دارد.
ساختار فرسوده عرضه
یکی از مهمترین پیامهای این بحران آن است که عرضه جهانی مس بر بستری فنی و اقتصادی شکل گرفته که بسیار آسیبپذیر شده است. افت شدید عیار معادن طی سه دهه اخیر از ۱.۲ درصد به ۰.۵ درصد، بهوضوح نشان میدهد که «دوران استخراج آسان» به پایان رسیده است. به زبان ساده، برای تولید همان مقدار مس، باید دو برابر گذشته سنگ استخراج و فرآوری شود. این واقعیت نهتنها هزینهها را افزایش میدهد بلکه زمان توسعه پروژهها را نیز طولانیتر میکند.
از سوی دیگر، توسعه یک معدن جدید روندی است بین ۱۰ تا ۱۵ سال. این بازه زمانی طولانی باعث میشود صنعت هرگز نتواند با سرعت تغییرات تقاضای عصر دیجیتال و برقسازی هماهنگ شود. بانک گلدمن ساکس هشدار داده در صورت عدم توسعه پروژههای تازه، جهان تا سال ۲۰۳۰ با کسری ۸.۲ میلیون تنی مواجه خواهد شد؛ کسریای که نهتنها قیمتها، بلکه امنیت انرژی کشورها را نیز تهدید میکند.
شرایط در شیلی، قلب تولید جهانی مس، نماد این بحران ساختاری است. تولید کودلکو به پایینترین سطح تاریخی رسیده و برای جلوگیری از افت بیشتر، به بیش از ۴۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری نیاز است. این رقم نشان میدهد صنعت جهانی نه با یک «چالش گذرا»، بلکه با «بحران فرسایش زیرساخت عرضه» روبهرو است؛ بحرانی که پیامدهای آن در طول یک نسل احساس خواهد شد.
حتی اگر امروز همه شرکتها پروژههای جدید را تصویب کنند، اولین موج عرضه تازه پیش از ۱۰ سال آینده به بازار نمیرسد. این همان تأخیری است که باعث میشود قیمتهای بالا به جای متعادلسازی بازار، «کمبود را خودتقویتکننده» کنند؛ چرخهای که در آن قیمتهای بیشتر، نشانه کمبود بیشتر است نه پایان آن.
فاز غیرخطی تقاضا
در سوی دیگر این معادله، تقاضایی قرار دارد که الگوی آن بهطور بنیادی تغییر کرده است. بخش فناوری، بهویژه زیرساختهای هوش مصنوعی، اکنون یکی از مهمترین مصرفکنندگان مس در جهان بهشمار میرود. پیشبینیها نشان میدهد تا سال ۲۰۳۰، مراکز داده هوش مصنوعی سالانه بیش از یک میلیون تن مس مصرف خواهند کرد؛ یعنی برابر با کل مصرف صنعتی برخی کشورهای بزرگ.
افزایش ظرفیت برق مراکز داده از ۵۵ گیگاوات به ۱۲۲ گیگاوات تا ۲۰۳۰، شبکههای انتقال برق جهان را وارد دورهای از توسعه بیسابقه میکند. برآوردها نشان میدهد تنها برای ایجاد زیرساختهای انتقال موردنیاز، بیش از ۷۲۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری لازم است؛ اکثر آن در حوزه کابلهای فشارقوی، ترانسفورماتورها، ایستگاههای تقویت و شبکههای هوشمند است که همگی بهشدت مسبر هستند.
از منظر ژئوپلیتیک، حاکمیت چین بر بخش قابلتوجهی از زنجیره ارزش مس نیز اهمیت دارد. این کشور ۴۵ درصد تولید مس تصفیهشده و نیمی از ظرفیت ساخت محصولات نیمهساخته را در اختیار دارد اما ۶۰ درصد عرضه جهانی را نیز مصرف میکند. این شکاف بین تولید و مصرف چین، نشاندهنده شکنندگی ساختار بازار است. هر نوسان کوچک در اقتصاد چین میتواند به تغییرات بزرگ در بازار جهانی منجر شود. با این حال، روند بلندمدت تقاضا آنقدر قدرتمند است که حتی یک کاهش نسبی در مصرف چین نیز نمیتواند تصویر کلی کمبود ساختاری را تغییر دهد.
به این موارد باید فشارهای ناشی از خودروهای الکتریکی، شبکههای شارژ، انرژیهای نو و دیجیتالیسازی صنایع را اضافه کرد. تحلیلگران معتقدند این روندها بازار مس را وارد دورهای کردهاند که در آن رشد تقاضا نهتنها ثابت نیست بلکه پرشتاب نیز خواهد بود.
سئوال آخر
بازار جهانی مس در آستانه دورهای قرار گرفته که در آن «زمان» بهعنوان مهمترین متغیر تعیینکننده عمل میکند. رشد انفجاری تقاضا از سوی هوش مصنوعی، تولید برق و زیرساختهای انتقال در مقابل عرضهای قرار گرفته که نه میتواند سریعتر رشد کند و نه ظرفیت توسعه کافی دارد.
انضباط سرمایهای شرکتهای معدنی، کاهش عیار، دیرزمانی توسعه پروژهها و قدرتگرفتن مصرفکنندگان جدید همگی نشان میدهد که بازار در آستانه دورهای از کمبود ساختاری طولانیمدت قرار دارد؛ کمبودی که خود را در قیمتهای بالا، نوسانات شدید و رقابت فزاینده بر سر منابع نشان خواهد داد.
پرسش اصلی این است که آیا قیمت باید از ۱۲ هزار دلار عبور کند تا شاهد موج جدیدی از سرمایهگذاری باشیم؟ یا بازار جهانی در آستانه بازتعریف کامل زنجیره ارزش مس قرار گرفته و وارد دوره تازهای از «ابرچرخه کالایی» شده است؟
منبع: فلزات آنلاین



