رشد سریع شاخص بورس، بازدهیهای سنگینی به سهامداران هدیه کرد. حتی ناواردها هم از این بازار سودهای بزرگ کسب کردند اما در همان روزهای خوش نیز حرفهایها چندان خوشحال نبودند، آنها میدانستند که بازاری که دست دولت در آن پرزور است و با تنفس حقوقی جان میگیرد، نمیتواند پایدار باشد.
سال ۹۹ تازه آغاز شده بود که رنگ سبز شاخصهای بازار سرمایه روی چشم سیاستمداران نقش بست. توجه دولتمردان به بازاری جلب شد که میتوانست پناهگاه آنها برای فرار از بحران کسری بودجه باشد. آنها روزگار ناخوشایندی را پیش چشم خود میدیدند، در سالی که انتظار داشتند آثار تحریم از میان برود و اقتصاد بعد از دو سال رکود، به سوی بهبود شاخصها حرکت کند، کرونا از راه رسید و معادلات را بر هم زد. نشانههای تدارم رکود اقتصادی از همان آغاز سال نمایان شد. اقتصاد جهان نیز به سوی رکود گام برداشت و تقاضا برای خرید نفت به حداقل رسید. نفت ایران در این شرایط اندک مشتریان خود را نیز از دست داد و قیمت آن نیز به نازلترین میزان خود طی سه سال گذشته رسید. هرچند دولتمردان چندان بر روی نفت برای تأمین بودجه سال ۹۹ حساب باز نکرده بودند اما چشماندازی برای تحقق بودجه در سایر بخشها نیز وجود نداشت. در این شرایط چشم امید دولت به بازاری معطوف شد که چشمکهایی به رنگ سبز زده بود. پس از دو سال التهاب در بازارهای ارز، طلا، مسکن و خودرو، نوبت به بازار سرمایه رسیده بود که رنگ رونق را به خود ببیند و به پناهگاهی برای نقدینگی سرگردان و هراسان تبدیل شود. منافع دولت نیز با رشد شاخصهای بورس گره خورد تا تب بازار سرمایه همهگیر شود.
اپیدمی بورس در ایران از بیماری کرونا فراگیرتر شد تا تعداد سهامداران و میزان سرمایه ورودی به این بازار رشدی افسانهای را تجربه کند. حمایت از بورس به کلام همه مسئولان دولتی الصاق شد تا پولها روانه بازاری شود که دولت نیز در آن نقش کلیدی دارد و برای تأمین بودجه خود به آن پناه آورده است. از یک طرف سرمایهگذارانی که برای حفظ ارزش پول خود در روزگاری که نرخ تورم برای ماههای متوالی بالای ۲۰ درصد، سیر میکند، وارد بازار سرمایه شدند تا سرمایه خود را به سوددهی برسانند، از سوی دیگر پای دولتی در میان است که برای تأمین بودجه جاری و عمرانی خود بر روی همین سرمایههای داخلی حساب کرده است. در شرایطی که درآمدهای ارزی دولت تنزل یافته و درآمدهای مالیاتی نیز در شرایط رکود اقتصادی، ظرفیت رشد ندارد، تأمین مالی از محل نقدینگی داخلی به هدف دولت تبدیل شد. دولت آن بند از بودجه را فعال کرد که در آن مجوز فروش دارایی و اورق مالی را از مجلس گرفته بود. در سالهای گذشته استفاده از این بند چندان ساده نبود به همین دلیل کمترین درجه موفقیت را در میان سایر ابزار درآمدی دولت به خود اختصاص میداد چراکه اوراق دولتی با نرخ سود ثابت در روزگاری که بازار ارز و طلا بازدهیهای چندبرابری را به سرمایهگذاران هدیه میداد، چندان مشتری نداشت. فروش سهام دولتی نیز در بازار سرمایه طی سالهای گذشته چندان موفقیتآمیز نبود. دولت موفق نمیشد آن میزانی که در قانون بودجه درخواست کرده در بازار عرضه کند چراکه این بازار هم کشش چندانی برای افزایش عرضه نداشت. در سال جاری اما همه چیز با هم همراه شد تا دولت روی خوش به بورس نشان دهد. نیاز به تأمین کسری بودجه مهمترین عامل تمایل دوت به بورس بود به همین دلیل از بالاترین مقام دولت تا مدیران میانی، جملگی مردم را به سوی بورس تشویق کردند. ورود سرمایههای جدید، تقاضا را افزایش داد و قیمت سهام آنچنان با شتاب پیشروی کردند که مرزهای تحلیلهای تکنیکال را پشت سر گذاشتند. همزمان عرضه سهام شرکتهای دولتی به بورس سرعت گرفت تا عمق بازار افزایش یابد و دولت نیز از آن منتفع شود.
سیاستهای حمایتی دولت از بورس به قدری همهجانبه بود که در اردیبهشت سال جاری، سود بانکی نیز کاهش یافت تا انگیزه برای ورود سپردههای بانکی به بورس نیز افزایش یابد. همه این سیاستها و حمایتها در کنار عطش سهامداران جدید و قدیم به کسب سود موجب شد شاخص کل بورس از ۵۰۸ هزار واحد در ابتدای سال ۹۹ به دو میلون واحد در نیمه مرداد ماه برسد. یعنی در ۵ ماه و نیم ابتدایی امسال میانگین بازدهی بورس به ۴۰۰ درصد رسید.
رشد سریع شاخص بورس، بازدهیهای سنگینی به سهامداران هدیه کرد. حتی ناواردها هم از این بازار سودهای بزرگ کسب کردند اما در همان روزهای خوش نیز حرفهایها چندان خوشحال نبودند، آنها میدانستند که بازاری که دست دولت در آن پرزور است و با تنفس حقوقی جان میگیرد، نمیتواند پایدار باشد. از اواخر مرداد ماه این ترس به شکل واقعیت درآمد. اصلاح بازار آغاز شد و حمایتها نیز نتوانست موج سهامدارانی را که از ترس سوخت سرمایه به صفهای فروش پیوسته بودند، کنترل کند. شروع اصلاح بازار از جایی شروع شد که برخی حقوقیها به فروش سهام دست زدند و نقد کردن بخشی از سهام خود را به ادامه همهجانبه سهامداری ترجیح دادند. سهامداران خود این رفتار حقوقیها را اینگونه ترجمه کردند که الان وقت فروش سهام و نقد کردن است چراکه بازار به قله رسیده است. در این شرایط موج فروش از راه رسید و جمعیتی که هیجانی وارد بازار شده بودند، به طور هیجانی به صفهای فروش پیوستند. جمع کردن صفهای فروش با حمایت دولت هم نتوانست کارساز باشد و قدرت فروشندهها بیشتر از خریداران و حمایتگران بود. با این حال فعالان بازار سرمایه کاهش شاخص را که از اواخر مرداد آغاز شد و در شهریور نیز ادامه یافت به عنوان اصلاح بازار تلقی میکنند و نام سقوط و ریزش را برای آن مناسب نمیدانند.
بازار سرمایه از ۲۰ مرداد تا ۱۸ شهریور، یک ماه تلخ را برای صاحبان سهام طی کرد هرچند که همچنان با سقوط فاصله دارد. شاخص کل بورس از ۲ میلیون واحد به دامنه ۱٫۵ میلیون واحد بازگشت اما حرفهایترها از روی تحلیل تکنیکال برآورد میکنند که تا شاخص به سطح ۱٫۲ میلیون واحد نرسد، نمیتوان نام آن را سقوط گذاشت و همچنان اصطلاح اصلاح بازار را برای آن مناسب میدانند.
منبع : اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران