ساقی نبیلو – مدیرمسئول معدنمدیا؛
برقش را قطع میکنند، گاز به واحد احیا نمیرسد؛ همچنان نیروگاه میزند و گرید جدید فولادی برای انتقال گاز تولید میکند؛ امیدوار است؟ مجبورش میکنند؟ فرقی نمیکند؛ نهایتاً نتیجه یکی است؛ کارخانه خاموش است.
در خیابان یکی از روستاهای شمالی، با خواهرم پیادهروی میکردیم؛ از کنار یک ویلای بزرگ عبور کردیم؛ برایمان سوال بود که: تو گرمای تابستون شمال چهجوری خنکش میکنند؟ شمردم؛ یکی، دوتا، سهتا… چقدر کولرگازی…! دوتایی با تعجب گفتیم واااای، خیلی برق مصرف میکنه، چهجوری پول برقشو میدن؟ بعد زدیم زیر خنده! ذهن فقیر میدانی یعنی چه؟ یعنی هنوز 4 درصدیها را با خودت مقایسه میکنی. مثل آنهایی که خواب بنز میبینند اما تویش شبیه پراید است؛ یا وقتی ازشان میپرسی اگر پنجتا پورشه داشته باشی، چه حسی داری؟ اولین دغدغهشان این است که پول بنزینش خیلی زیاد میشود.
…
بار سنگینی که روی شانههای صنعت فولاد است، هنوز نتواسته کمر این صنعت را خم کند. ارزآوری دارد. افتخار ملی ثبت میکند؛ اما در نهایت همه کاسهوکوزههای بحرانهای کشور، یک تنه سر این صنعت میشکند. تازه، نزدیک تابستان که میشود، برای واردات ورقی که با وجود همه این بحرانها که هرکدام به تنهایی کمر یک صنعت را میشکند، تولید میشود، دلالها صف میکشند.
فولاد، صنعت معصوم ما نیست! اما متهم ردیف اول هم نیست. منتها بلندگوهای بقیه صدایش بلندتر است و فولاد از بقیه بیشتر توی چشم است.
بحران آب کشور هم که تقصیر فولاد است؛ خشکی زایندهرود، آلودگی اصفهان، ورشکستگی انرژی، بیبرقی، نبود گاز، سوراخ لایه اوزون، آبشدن یخهای قطبی، همه و همه تقصیر صنعت فولاد کشور است. واقعاً چرا تعطیلش نمیکنید که یک مملکتی را از این صنعت مضر خلاص کنید؟ بله، چندصدهزار نفر شغلشان را از دست میدهند و بحران درست میشود.
داشتم گفتوگوی امیدبخشی آماده میکردم؛ منتها حین تنظیم آن، خبر تعطیلی پانزده روزه کامم را تلخ کرد. فولاد خاموش! نهایتاً ده درصد سهمیه دارید، چراغ کارخانه را روشن کنید و دور کورههای خاموش جمع شوید و خوش باشید.
چه کسی دلش برای صنعت فولاد میسوزد؟
کشاورزها کنار رود خشکشده تجمع میکنند که وامصیبتها، فولاد مبارکه و ذوب آهن آبِ ما را به یغما بردند؛ برق خانهها که قطع میشود، مردم معترض به روی مسئولین تخم مرغ و گوجه پرت میکنند؛ پس نه آب کشاورزها را قطع کنید، نه برق خانهها را. چه کسی دلش برای فولاد میسوزد؟ پرسیدم چرا کارگرهای کارخانههای فولادی اعتراض نمیکنند؟ جواب شنیدم که اگر کارخانهها خاموش باشند، آخر ماه همه حقوقشان را میگیرند. به کسی چه مربوط که تولید فولاد این ماهِ کارخانه چقدر کم شده است؟ بهتر نیست وسط اجاقِ تابستان مجبور نباشیم در دل کورههای داغ کار کنیم؟ دوست ندارم این حرف را باور کنم ولی اگر خودم به جای آنها بودم چه میکردم؟ قضاوت سخت است…
آن طرفتر هم عدهای برای واردات نقشه میکشند.
پس واقعاً چه کسی دلش برای صنعت فولاد میسوزد؟
کم و بیش مدیرانی را میبینم که مثل اسپند روی آتش، بالا و پایین میپرند. چند سال پیش میگفنتد همین دویدنهای بیحاصل در طبقات وزارتخانهها، یکی از مدیران پولادینِ کشور را دق داد و تسلیم کرونا کرد! میگفتند! ما هم شنیدیم!
به قول یکی از مدیران فولادی، قبح تعطیلی صنعت ریخته شده است.
این روزها آنقدر از ناترازی و قطعیها شنیدیم که انگار مورچه مردهای کنار خیابان دیده باشیم و از کنارش عبور کنیم! البته شاید آنقدرها هم بیتفاوت نباشیم، کنجش یک پوزخند هم میزنیم؛ هــه، باز هم ناترازی!
ای بابا، ای بابا! اینارم خودشون درست میکنند. پس این همه پول که اختلاس میشه از کجا میاد؟ ما که میدونیم چه خبره.
نه، نمیدانیم چه خبر است؛ چون هنوز فکر میکنیم خیلی لذتبخش است در گرمای تابستان هندوانه بخوریم و کورههای فولادی خاموش باشند و برایمان مهم نباشد که کشت برنج، هندوانه و نیشکر در مناطق خشک کشور چه بحرانی را برای آینده نزدیک ما درست میکند. برای همین چند سال دیگر. نه خیلی دور. نه برای نتیجهها و ندیدهها!
هنوز فکر میکنیم هرچقدر نیروهای رسمی یک کارخانه بیشتر باشند، یعنی اوضاع ما بهتر است و اشتغالزایی ایجاد شده و نمیدانیم این همه نیروی مازاد ظرفیت که اصلا مورد نیاز نیستند، چه بحران مالی را برای اقتصاد یک بنگاه رقم میزنند.
استخراج بیتکوین در زیرزمینها، مثل همان واردات ورق که برای از ما بهتران است، زیر زبان عدهای مزه کرده؛ تازه پیشبینی کردهاند ارزش بیتکوین تا سال 2030 به 2.4 میلیون دلار میرسد. جذاب نیست؟ بعد ما در خانههای خاموش و گرممان بادبزنبهدست، صنعت را لعن و نفرین میکنیم!
چندنفری هم در ادارات برق منطقهای زیر باد کولر نشستهاند و پیامک انبوه برای مدیران فولادی و سیمانی ارسال میکنند:
«مدیریت محترم مشترک صنعتی، با سلام. پیرو مصوبه کارگروه مدیریت بهینه مصرف انرژی و ابلاغیه وزارت کشور که ساعتی قبل ابلاغ گردید، مقرر است از فردا صبح ساعت هشت، کلیه صنایع به مدت 15 روز فعالیت ننمایند. میزان مصرف هر صنعت به میزان ده درصد مصرف عادی آن صنعت خواهد بود. بدیهی است عواقب عدم رعایت سهمیه ابلاغی بر عهده آن صنعت خواهد بود.»
مدیرها که میآیند و میروند. کشاورزها هم که حق اعتراض دارند. پس تکلیف صنعت چه میشود؟ دودِ این وضعیت مگر توی چشمِ ما مردم عادی نمیرود؟ چه کسی دلش برای صنعت و اقتصاد میسوزد؟



