در سالهای اخیر برای جبران ناترازی برق، عمده بار خاموشیها به صنایع منتقل شده است؛ در سوی مقابل، برخی صنایع به شدت نسبت به این تصمیم انتقاد میکنند و باور دارند دولت نباید بخشی را که ارزش افزوده برای اقتصاد کشور به همراه دارد و به صورت مستقیم سبد معیشت مردم را تحتتاثیر قرار میدهد، به این سادگی در بن بست انرژی قرار دهد. دولت اما موضوع ایجاد نیروگاه توسط صنایع انرژیبر مانند فولاد را به عنوان یک برنامه اصلی دنبال میکند و اعتقاد دارد این صنایع میتوانند بخشی از چالشهای صنعت برق را مرتفع کنند. اما تجربه جهانی از چالشهای ورود صنایع به سرمایهگذاری در انرژی چه راهی را به ما نشان میدهد؟
چالشهای ورود صنایع به سرمایهگذاری در انرژی
- سرمایهگذاری اولیه بالا: ساخت نیروگاههای مستقل یا سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر نیازمند هزینههای اولیه بالایی است. بسیاری از شرکتها بهویژه در کشورهای در حال توسعه ممکن است منابع مالی کافی برای این کار نداشته باشند.
- پیچیدگیهای مدیریتی و تخصصی: مدیریت پروژههای انرژی و بهرهبرداری از آن نیازمند تخصصهای جدید است که ممکن است در ساختار سنتی صنایع فولاد و معدن موجود نباشد. ضمن آنکه، ورود به حوزه انرژی ممکن است باعث انحراف تمرکز شرکتها از فعالیتهای اصلی تولیدی شود.
- مسائل قانونی و تنظیم مقررات: در برخی کشورها، قوانین و مقررات محدودکنندهای برای تولید انرژی مستقل وجود دارد. برای مثال، اتصال نیروگاههای مستقل به شبکه ملی انرژی یا فروش برق اضافی ممکن است با موانع قانونی مواجه باشد.
- رقابت با دولتها و بخش انرژی خصوصی: ورود صنایع بزرگ به حوزه انرژی ممکن است باعث نگرانیهایی در مورد رقابت با بخش خصوصی یا دولتی شود. این موضوع میتواند باعث ایجاد تنشهایی در تخصیص منابع انرژی یا تضاد منافع شود.
- تاثیرات زیستمحیطی بالقوه: اگرچه هدف اصلی بسیاری از پروژههای انرژی کاهش اثرات زیستمحیطی است، اما اجرای پروژههای عظیم مانند ساخت نیروگاهها یا مزارع بادی ممکن است اثرات منفی بر محیطزیست (مانند تخریب زیستگاهها) داشته باشد.
در ادامه، شکستهای مهم سرمایهگذاری صنایع بزرگ در حوزه تامین انرژی بهتفصیل بررسی میشود. این پروژهها به دلایل مختلف از جمله ضعف در برنامهریزی، فناوری ناکارآمد، مشکلات اقتصادی یا سیاسی، و مخالفتهای زیستمحیطی به موفقیت نرسیدند.
استرالیا – پروژه گازرسانی زغالسنگ در کوئینزلند
در ایالت کوئینزلند، یک پروژه گازرسانی زغالسنگ برای تامین انرژی صنایع معدنی راهاندازی شد. هدف این بود که زغالسنگ به گاز تبدیل شود و از آن به عنوان منبع انرژی پاکتر استفاده شود. اما فناوری گازرسانی زغالسنگ در عمل بهرهوری کمتری نسبت به پیشبینیها داشت و زمینه تولید انرژی موردنظر را فراهم نکرد. از سوی دیگر، هزینههای بالا برای استخراج و گازرسانی زغالسنگ موجب شد پروژه از لحاظ اقتصادی پایدار نباشد. در نهایت، با فشار فعالان زیستمحیطی، این پروژه به دلیل خطرات آلودگی خاک و آب زیرزمینی به شدت محکوم و به توقف پروژه منجر شد.
آفریقای جنوبی – پروژههای نیروگاههای زغالی کوچک
چند معدن کوچک در آفریقای جنوبی تصمیم گرفتند نیروگاههای زغالی مستقل راهاندازی کنند تا نیاز انرژی خود را تامین کنند و وابستگی به شبکه ملی را کاهش دهند. این پروژه به دلیل بحران اقتصادی، ناشی از افزایش قیمت تجهیزات و کاهش ارزش پول ملی با کسری بودجه روبهرو شد. عدم دسترسی به سرمایه کافی و حمایت ناچیز دولت نیز مزید بر علت شد و با تصویب مقررات زیستمحیطی سختگیرانه برای کاهش انتشار کربن این معادن نتوانستند هزینههای اضافی را برای رعایت استانداردها تامین کنند.
آلمان – پروژه انرژی زیستی توسط شرکتهای معدنی
چند شرکت معدنی در آلمان تلاش کردند انرژی موردنیاز خود را از طریق پسماندهای زیستی (مانند ضایعات چوبی و کشاورزی) تامین کنند. این پروژه با هدف کاهش آلایندگی و استفاده از منابع تجدیدپذیر آغاز شد. بازدهی پایین فناوریهای استفادهشده، در کنار هزینههای بالای ساخت و نگهداری تجهیزات تولید انرژی و همچنین عدم تامین پایدار پسماندهای زیستی برای تولید مداوم به شکست این پروژه منجر شد.
هند – نیروگاههای کوچک زغالی برای معادن خصوصی
برخی معادن خصوصی در هند تصمیم گرفتند نیروگاههای کوچک زغالی بسازند تا نیاز خود به برق را تامین کنند. اما این نیروگاهها استانداردهای لازم را برای کاهش آلودگی نداشتند و دولت هند به دلیل فشار بینالمللی آن را متوقف کرد. از سوی دیگر، قیمت زغالسنگ وارداتی افزایش یافت و هزینه تولید برق از این نیروگاهها بهصرفه نبود. در نهایت این پروژهها به زیرساختهای انتقال برق مناسب متصل نبودند و برق تولیدی بدون استفاده باقی میماند.
ونزوئلا – پروژه نیروگاههای مستقل برای معادن بوکسیت
در ونزوئلا، صنایع معدنی بوکسیت تلاش کردند نیروگاههای مستقل ایجاد کنند تا از بحرانهای مکرر برق دولتی در امان باشند. اما بحران اقتصادی گسترده در ونزوئلا که ناشی از تحریمها و سوءمدیریت جاری در کشور بود، مانع از موفقیت این پروژه شد. از سوی دیگر، تغییرات سیاسی و ناپایداری مدیریتی، پروژهها را متوقف و سرمایهگذاران را از ادامه کار منصرف کرد.
چین – پروژه انرژی خورشیدی برای معادن مناطق دورافتاده
چین تصمیم داشت در مناطق دورافتاده که معادن کوچک فعالیت میکنند، انرژی خورشیدی را جایگزین انرژی فسیلی کند. اما فقدان زیرساختهای مناسب، هزینههای بالای نصب و نگهداری تجهیزات خورشیدی در مناطق دورافتاده، پشتیبانی ناکافی دولت مانع از تحقق این پروژه شد.
این شکستها نشان میدهند که ورود صنایع به حوزه سرمایهگذاری در انرژی زمانی راهحل است که:
• استراتژیهای آنها مبتنی بر فناوریهای مناسب باشد.
• اهداف کاهش هزینه و پایداری زیستمحیطی دنبال شود.
• با حمایت دولت و سیاستگذاریهای مناسب همراه باشد.
اما این اقدام به دلایل زیر میتواند به چالش تبدیل شود:
· فقدان برنامهریزی دقیق: عدم پیشبینی چالشهای اقتصادی، اجتماعی و فنی؛
· مشکلات مالی: هزینههای بالا و نبود سرمایهگذاری کافی؛
· فناوری ناکارآمد: استفاده از فناوریهای قدیمی یا آزمایشنشده؛
· مخالفتهای زیستمحیطی: عدم توجه به استانداردهای زیستمحیطی؛
· شرایط اقتصادی و سیاسی: بحرانهای مالی، بیثباتی سیاسی یا تحریمها؛
· تعارض منافع: این سرمایهگذاری باعث ایجاد تعارض منافع با سایر ذینفعان (دولت یا بخشخصوصی) شده و تمرکز بیش از حد صنایع بر تولید انرژی، آنها را از وظیفه اصلی دور کند.
منبع: ماهانه کارخانه فولاد مبارکه اصفهان