ما غالباً کارآفرینان را افرادی ریسکپذیر می دانیم و به دلیل داشتن شجاعت و جسارت آنها را تحسین میکنیم. تصویر اکثر ما از کسی که توانسته کارآفرین موفقی باشد، تصویر فردی است که ترک تحصیل کرده یا شغلش را رها کرده و تماموقت روی کسبوکار نوپا یا ایدهاش کار و هزینه کردهاست. این باور چنان در فرهنگ ما رسوخ کرده که معمولاً خلاف آن فکر نمیکنیم. افرادی مانند بیل گیتس یا استیو جابز را بخاطر ریسکهای بزرگی که کردهاند تحسین میکنیم و در ذهنمان بری از هرگونه ترس و تردید هستند.
اما احتمالاً واقعیت جور دیگری است.
آدام گرانت در کتاب «نوآفرینی» میگوید:
وقتی انتخابهای تیم واربیپارکر (اولین شرکت فروش آنلاین عینک) را با مدلی که از انتخابهای کارآفرینان موفق در ذهنم داشتم، مقایسه کردم، این دو با هم انطباق نداشتند. نیل و همکارانش فاقد دل و جرئت کافی برای شیرجهرفتن در کار بودند و این مرا به این سمت سوق داد که عزم و تعهد آنها را زیر سوال ببرم. آنها در تبدیل شدن به کارآفرینانی موفق جدی نبودند: به حد کافی خود را درگیر این بازی نکردهبودند. از دید من سرنوشت آنها شکست بود زیرا به جای آن که همه مایملک خود را به میان بگذارند، محتاطانه بازی میکردند. اما در واقع این دقیقاً علت موفقشدن آنهاست.
می خواهم این افسانه را که نوآفرینی و ابتکار مستلزم ریسکهای شدید است زیر سوال ببرم و متقاعدتان کنم که افراد مبتکر بسیار معمولیتر از چیزیاند که ما گمان میکنیم.
در پژوهشی جالب توجه، جوزف رفیعی و جای فنگ، پژوهشگران مدیریت، سوال سادهای مطرح کردند: افراد وقتی کسبوکاری راهاندازی میکنند، آیا برایشان بهتر است شغل روزانه خود را نگه دارند یا کنار بگذارند؟
از ۱۹۹۴ تا ۲۰۰۸، آنها یک گروه برگزیده سراسر کشور متشکل از بیستوپنج هزار آمریکایی در دهه بیست، سی، چهل و پنجاه زندگی را که کارآفرین شده بودند، دنبال کردند. اینکه این موسسان شغل روزانه خود را نگه داشتند یا ترک کردند تحت تاثیر نیاز مالی نبود؛ این احتمال که افرادی با درآمد خانوادگی بالا یا دستمزد زیاد ترک شغل کنند و کارآفرینی تمام وقت شوند کمتر یا بیشتر از دیگر افراد نبود. نظرسنجیای نشان داد کسانی که به طور کامل شیرجه رفتهاند ریسکپذیرانی با اعتماد به نفس بالا بودهاند. کارآفرینانی که شرکت خودشان را راهاندازی میکردند و در عین حال، با احتیاط به خرجدادن، به کار قبلی خود ادامه میدادند بسیار ریسکگریزتر و از خود نامطمئنتر بودند.
اگر طرز فکرتان مثل بیشتر مردم باشد، امتیازی واضح برای ریسکپذیرها پیشبینی میکنید اما این تحقیق درست عکس این مطلب را نشان داد: احتمال شکست کارآفرینانی که شغل روزانه خود را نگهداشتند ۳۳ درصد کمتر از کسانی بود که کارشان را ترک کردند.
اگر ریسکگریزید و در مورد انجامپذیر بودن ایدههایتان تردیدهایی دارید، احتمالاً کسبوکارتان برای ماندن ساخته میشود. اگر قماربازی کلهخراب هستید، کسبوکار نوپایتان بسیار شکنندهتر است.
مانند تیم واربی پارکر، کارآفرینانی که شرکتهایشان در بالاترین رده فهرست نوآفرینهای برتر مجله فستکمپانی قرار گرفت عموماً، حتی بعد از راهاندازی، شغل روزانهشان را نگهداشتند. فیل نایت، ستاره مسابقات دو، در ۱۹۶۴ شروع به فروش کفشهای ورزشی در صندوق عقب ماشینش کرد، با این حال تا ۱۹۶۹، به کارش به عنوان حسابدار ادامه داد. استیو وزنیاک، بعد از ابداع رایانه اپل۱، این شرکت را در سال ۱۹۷۶ به همراه استیو جابز راهاندازی کرد اما تا سال ۱۹۷۷ به کار تمام وقت خود در زمینه مهندسی در اچپی ادامه داد. علاوه بر این ها، لری پیج و سرگئی برین، بنیانگذاران گوگل، در سال ۱۹۹۶ دریافتند چگونه جستوجوهای اینترنتی را عمیقاً بهبود ببخشند اما تا سال ۱۹۹۸ طی دوره دکترا از استنفورد مرخصی نگرفتند. پیج میگوید:«کم مانده بود گوگل را راه نیندازیم» چون «بسیار نگران ترک تحصیل از دوره دکترای خود بودیم».
چرا ریسک مثل سبد سهام است؟
نیم قرن پیش، کلاید کومز، روانشناس دانشگاه میشیگان، نظریهای مبتکرانه از ریسک به دست داد. در بازار بورس اگر قصد دارید سرمایهگذاری ریسکداری کنید، با احتیاط به خرج دادن در سرمایهگذاریهای دیگر از خود محافظت میکنید. کومز اشارهکرد که افراد موفق در زندگی روزمرهشان هم همین کار را با ریسکها انجام می دهند و سبد سهام خود را متوازن میکنند. وقتی در حوزهای به استقبال مخاطرات میرویم، سطح کلی ریسک خود را با اعمال احتیاط در حوزهای دیگر متوازن میسازیم.
به گفته ادوینلند، بنیانگذار پولاروید: «هیچکس نمیتواند در یک حوزه نوآفرینی کند مگر اینکه از ثبات عاطفی و اجتماعی برخوردار باشد که این از طرز نگرش ثابت در همه حوزههای دیگر به غیر از حوزهای که در آن نوآفرینی دارد، ریشه میگیرد.»
برخورداری از حس امنیت در یک قلمرو این آزادی را به ما میدهد که در قلمروی دیگر مبتکر و خلاق باشیم. اگر از لحاظ مالی زندگیمان تامین باشد، از فشار برای انتشار کتابهای ناپخته، فروش آثار هنری بنجل یا راهاندازی عجولانه کسبوکارها در امان میمانیم. وقتی پیر امیدیار eBay را ساخت، تا ۹ ماه برایش یک سرگرمی بود؛ او تا نه ماه بعد به عنوان یک برنامهنویس به کارکردن ادامهداد و تنها وقتی بازارچه آنلاینش درآمد خالصی بیش از شغلش برایش به ارمغانآورد، کارش را رها کرد.
لیندا روتنبرگ، یکی از بنیانگذاران شرکت Endeavor و مدیر اجرایی آن، پس از چند دهه تجربه در آموزش بسیاری از کارآفرینان بزرگ دنیا، چنین میگوید: «بهترین کارآفرینان، بزرگترین ریسککنندگان نیستند. آنها ریسکپذیری را بدون ریسک میکنند.»
پس بیل گیتس که ترک تحصیلش از هاروارد برای راهاندازی مایکروسافت زبانزد است، چطور؟
وقتی گیتس در سال دوم دانشگاه، نرمافزار جدیدی را به فروش رساند، یک سال دیگر منتظر ماند و بعد دانشگاه را رها کرد. حتی آنزمان هم ترکتحصیل نکرد، بلکه سبد ریسکش را با ثبتنام برای مرخصی تحصیلی که رسماً مورد تایید دانشگاه قرار گرفت و همچنین با گرفتن سرمایه از والدینش، متوازن کرد. ریک اسمیت کارآفرین اشاره میکند که «بیل گیتس را اصلاً نباید یکی از بزرگترین ریسکپذیران جهان دانست، بلکه به بیان دقیقتر او را باید یکی از بزرگترین کاهشدهندگان ریسک در جهان دانست.»
افراد نوآفرین از نظر طرز نگرششان به ریسک با یکدیگر تفاوت دارند. برخی از آنها قماربازانی بیکلهاند، برخی دیگر وسواسیهای حسابگرند. برای نوآفرینشدن باید کار جدیدی را امتحان کنید که به معنی پذیرش اندازهای از ریسک است. اما موفقترین نوآفرینان، جگردارهایی نیستند که اول میپرند و بعد نگاه میکنند. موفقترینها کسانیاند که با نوک پا به لبه صخره میروند، سرعت فرود را محاسبه میکنند، چتر نجاتشان را سه بار چک میکنند، و برای خاطرجمع شدن یک تور ایمنی هم در پایین برپا میکنند.
چنانکه مالکوم گلدول در مجله نیویورکر نوشت: «بسیاری از کارآفرینان ریسکهای زیادی میکنند- اما آنها عموماً کارآفرینان ناکاماند نه ماجراهای موفقیت.»
شواهد نشان میدهد که کارآفرینان ریسککردن را بیشتر از بقیه ما دوستندارند و این یکی از جمعبندیهای نادری است که بسیاری از اقتصاددانها، جامعهشناسان و روانشناسان در موردش اتفاقنظر دارند.
منبع: کتاب «نوآفرینی»، نوشته «آدام گرانت»، ترجمه «رضا رایانراد و محمدعلی شفیعا»، انتشارات «آریاناقلم». چاپ اول. خلاصه صفحات ۳۳ تا ۴۴