ایران به عنوان یکی از کشورهای معدنی طی سالهای گذشته توانسته سرمایهگذاریهای متعددی را در حوزههای مختلف جذب کند. این سرمایهها بعضا مثمر ثمر بوده و توانسته علاوه بر ایجاد اشتغال در آن حوزه، صنایع بالادستی و پاییندستی را نیز به طور متوازن در نظر بگیرد و باعث رشد و تقویت زنجیره تولید شود. با این وجود برخی سرمایهگذاریها نیز بدون در نظر گرفتن جوانب به ویژه موضوعات اقتصادی و تامین مواد اولیه یا بازار محصولات انجام شدند و نه تنها سودمند نبودند، بلکه باری را بر دوش اقتصاد کشور اعم از بخش خصوصی، دولت و نظام بانکی گذاشتند. این سرمایهگذاریها در بخشهای مختلف صنایع معدنی و فلزی انجام شدهاند اما هرگز نتوانستند متناسب با پتانسیلها شکوفا شوند و بسیاری تعطیل شدند.
به گزارش معدن مدیا به نقل از فلرات آنلاین ، طبق آخرین آمارهای سامانه جامع سرب و روی، ظرفیت نصب شده تولید شمش روی در سال 1398، حدود 473 هزار تن و تولید این محصول 197 هزار تن توسط 81 کارخانه، ظرفیت تولید کنسانتره روی سه میلیون و 887 هزار تن و تولید این محصول 928 هزار تن توسط 32 کارخانه، ظرفیت تولید شمش سرب 927 هزار تن و تولید این محصول 204 هزار تن توسط 98 کارخانه و ظرفیت تولید کنسانتره سرب 767 هزار تن و تولید این محصول 70 هزار تن بوده است. به وضوح فاصله میان ظرفیت اسمی و تولید عملی مشخص است. به طوری که 41 درصد ظرفیت تولید شمش روی، 23 درصد ظرفیت تولید کنسانتره روی، 22 درصد ظرفیت شمش سرب و 9 درصد از ظرفیت تولید کنسانتره روی فعال است. متاسفانه همانطور که مشاهده میشود، صنعت سرب و روی کشور نمیتواند حداقل به نیمی از ظرفیت اسمی خود دست یابد؛ تکیه بیش از حد بر معدن انگوران، عدم اکتشافات به موقع معدنی در حوزه سرب و روی تعلل در بهرهبرداری از معدن مهدیآباد از یک سو، نبود مصرف عمده روی و سرب حتی به میزان نیمی از تولید به دلیل عدم پیشرفت صنایع مصرفکننده، دشواریهای حضور مداوم در بازارهای منطقهای و جهانی برای صادرات و تغییر مداوم قوانین و مقررات صادراتی از مهمترین دلایل این ظرفیتهای خالی است.
با بهرهبرداری از فاز نخست آلومینیوم جنوب در سال گذشته، ظرفیت تولید شمش آلومینیوم در کشور به 770 هزار تن رسید. طبق آمار، در سال 1399 تولید شمش آلومینیوم در کشور با رشد 61 درصدی نسبت به سال قبل از آن به 446 هزار تن رسید. این یعنی 57 درصد از ظرفیت تولید شمش آلومینیوم در کشور در سال گذشته فعال بوده است. نکته مهم در خصوص صنعت آلومینیوم، وابستگی عمده آن به تامین مواد اولیه یعنی آلومینا از خارج بوده و یکی از مهمترین دلایل ظرفیت خالی صنعت آلومینیوم محسوب میشود. در حوزه صنایع پاییندست نیز بیش از یک میلیون تن ظرفیت ایجاد شده است و اگر مصرف شمش آلومینیوم را کمی بیش از 400 هزار تن در نظر بگیریم، این یعنی حدود 40 درصد ظرفیت این حوزه فعال بوده است.
ظرفیت در حوزه مس نیز ظرفیت تولید کاتد در کشور نزدیک به 500 هزار تن در سال و تولید آن 285 هزار تن تخمین زده میشود. بنابراین فاصله زیادی میان ظرفیت و تولید وجود دارد. علاوهبراین، مصرف مس در کشور حدود 120 هزار تن تخمین زده میشود؛ در حالی که در این صنعت حدود یک میلیون و 200 هزار تتن ظرفیت در بخش پاییندستی احداث شده که عمدتا با میزان تولید بسیار پایین فعالیت کرده یا تعطیل شدهاند. متاسفانه حوزه مس کشور به ویژه در بخش پاییندست از سایر صنایع به شدت عقب مانده و حتی نتوانسته در حد 10 درصد ظرفیت اسمی خود دست یابد.
در صنعت فولاد نیز با اینکه در بخشهای بالادست کمی توازن نسبی را میتوان مشاهده کرد اما در پاییندست به ویژه حوزه نورد و حوزههایی مانند لوله و پروفیل نیز شاهد مازاد ظرفیت هستیم. هر چند که صنعت فولاد بیش از سایر صنایع مورد توجه قرار گرفته است. نکته مهم در خصوص واحدهای فولادی جانمایی آنها بدون مطالعات اولیه و بر اساس قدرت لابی بیشتر مدیران وقت استانی و کشوری برای احداث صنعت بوده است. به طوری که شرایط کمآبی در کشور ایجاد شده و برخی از این صنایع که آببر هستند، با چالش کمآبی دست و پنجه نرم میکنند و ناچار به احداث خط انتقال آب از خلیج فارس با هزینههای چند ده هزار میلیارد تومانی جهت تامین آب خود هستند.
متاسفانه بسیاری از این سرمایهگذاریهای بلااستفاده توسط بخش خصوصی انجام شده و با توجه به سرمایهای که در اختیار آنها بود، اقدام به سرمایهگذاری در حوزههای یاد شده کردند. اما این سرمایهگذاریها با توجه به اینکه اغلب بدون مطالعات و بررسیهای عمیق کارشناسی و تنها با انجام بررسیهای سطحی انجام شدند. به طوری که در برخی دورهها در دولتهای قبلی، سازمانهای مسئول بدون کوچکترین توجهی نسبت به عواقب اعطای مجوز به سرمایهگذاران، تنها با شعار ایجاد اشتغال و اهدافی چون کارنامهسازی غیر واقعی برای صنعت جهت خودنمایی به مدیران بالادستی و در جهت اهداف سیاسی، صنایع پاییندست را به گونهای توسعه دادهاند که به جرات میتوان گفت که همه این صنایع به دلیل کمبود شدید مواد اولیه با کمتر از 50 درصد ظرفیت اسمی فعالیت میکنند. متاسفانه صنایع پاییندستی در کشور ما به جای اینکه در زمینههایی همچون ایجاد ارزش افزوده و تولید محصولات هایتک و جدید با یکدیگر رقابت کنند، بر سر تامین مواد اولیه میجنگند و همین امر باعث شده از یک سو بهرهوری آنها به شدت پایین بیاید و از سوی دیگر تنها به دنبال گذاران امورات خود باشند و از خلاقیت در تولید محصول و افزایش بهرهوری در آنها خبری نباشد.