جستجو

نویسنده: نظام‌الدین عرب‌زاده جمالی

از قدیم به ما دروغ گفتن.
از جویندگان طلای چاپلین، تا گنج‌های سیرامادره و سپیددندان، همشون بهمون دروغ گفتن که کاوش و استخراج طلا یه رودخونه لازم داره و یه آبکش و کمی شانس؛ و تنها مخاطراتش سرما و خرسِ گریزلیه و چندتا راهزن مکزیکی.
کسی برامون از علم معدن نگفت، از گمانه‌زنی، از حفاری و انفجار. کسی از کارخونه استحصال و تغلیظ و مواد شیمیایی سرطان‌زا نگفته بود، کسی چیزی از معارضین محلی نگفته بود.

و من، امروز، در کارخونه طلای تفتان، در یکی از دوست‌داشتنی‌ترین نقاط سرزمینم، در سیستان و بلوچستان، با کوهی از سؤال و معضل مواجه شدم.
با جمعی از خبرنگاران و خبرگان معدن و بازار بورس اومده بودیم برای بازدید از کارخونه طلای تفتان.
می‌دونستم همه چیز به شیکی و سادگی فیلم‌های سینما نیست، اما حقیقتاً پیش‌بینی این حجم از چالش و مشکل رو نداشتم. وقتی صحبت‌های آقای جواد ماهر، مدیرعامل شرکت طلای صدر تفتان و سؤال‌های خبرنگارا در سالن اجتماعات کارخونه مطرح می‌شد، من هوش و حواسم جای دیگه بود.

راستش دغدغه ذهنی من نه تأمین منابع مالی بود و نه نحوه عرضهٔ طلا در بازار بورس. نه مشکل تهیه ماشین‌آلات برام مهم بود و نه تناژ تولید محصول در فاز چهارم.
فکر و ذهنم پیش زمین تشنهٔ بلوچستان بود و آب موردنیاز کارخونه.
حواسم به آلودگی‌های زیست‌محیطی بود و پسماندهای بشدت آلوده.
به این حجم کار فکر می‌کردم و اون‌همه بیکاری در سطح استان.
ذهنم درگیر زمین‌های تصاحب‌شده بود و ساکنین بومی منطقه.
و شاید این‌ها اولین و بزرگ‌ترین دغدغه‌های مدیریت شرکت سرمایه‌گذاری صدرتأمین با نماد بورسی «تاصیکو» به‌عنوان بهره‌بردار و سرمایه‌گذار معدن تفتان هم بود.

از قبل شنیده بودم قراره با یه خطِ لوله آب دریای عمان رو به خراسان جنوبی برسونن و وقتی شنیدم بخشی از این آب نیازهای کارخونه طلای تفتان رو تأمین می‌کنه، خیالم راحت شد که معدود سفره‌های زیرزمینی منطقه از برداشت‌های غیراصولی در امان می‌مونه.
شنیدم که به‌خاطر روش استحصال و تکنولوژی مورد استفاده، آلایندگی هوای کارخونه چیزی در حد صفره و پسماندهای آلوده به آرسنیکِ کارخونه در چندین مرحله چنان رطوبت‌گیری و خشک می‌شن که می‌شه اطمینان داشت تهدیدی برای آب‌های زیرزمینی ایجاد نمی‌کنن؛ و ان‌شاءالله که همین‌طور باشه.

گفتند و دیدم که اهتمام مدیریت شرکت صدرتأمین بر استفاده از نیروهای بومیه و با آموزش و به‌کارگیری نیروی انسانی محلی، چه گام‌ مفید و مؤثری در اشتغال‌زایی و اصلاح نرخ بیکاری منطقه برداشته شده.
به گواه تاریخ این مملکت، هیچ پیشرفتی به‌آسونی شکل نگرفته. همیشه بدنهٔ جامعه، از سر ناآگاهی و یا عمدتاً با تحریک مغرضینی که نونشون در ترویج فقر و‌ جهالته، مخالفت و سنگ‌اندازی می‌کردن. و اکتشاف معدن و احداث کارخونه طلای تفتان هم از این قاعده مستثنی نبوده.

بازار شایعه بین محلی‌ها داغ داغه.
اینکه ثروت سرزمینشون به تاراج می‌ره…
اینکه محیط‌زیستشون نابود می‌شه…
اینکه دام و داراییشون از بین می‌ره…
اینکه آلودگی کارخونه باعث نازایی زناشون می‌شه…

و برای مواجهه با این معضل و توجیه معارضین محلی، شرکت صدرتأمین بهترین کار ممکن رو کرده بود؛ دعوت از شیوخ و بزرگان و سرداران و معتمدین محلی و بیان شفاف اهداف و عملکرد معدن و کارخونه و اینکه هیچ‌کدوم از این شایعات اساساً نمی‌تونه درست باشه. و اینکه در آیندهٔ نزدیک منافع حاصل از معدن و کارخونه طلای تفتان، مردم محلی و نهایتاً کل منطقه رو منتفع می‌کنه.

بعد از جلسهٔ پرسش و پاسخ و بعد از بازدیدی مختصر از محوطهٔ کارخونه قرار شد تنها سه نفر رو ببرن برای بازدید از معدن. اعتراف می‌کنم که از بین اون جمع، من کم‌سابقه‌ترین و غیرتخصصی‌ترین فرد گروه بودم؛ ولی از صدقه‌سری دوربینی که به گردنم آویزون بود، قرعهٔ فال به نام من دیوونه زدند و من شدم یکی از اون سه بازدیدکنندهٔ خوش‌شانسِ معدن طلای تفتان.

و چه شانسی آوردم؛ حتماً باید می‌رفتم و با چشم خودم می‌دیدم تا باورم بشه که شرکت صدرتأمین حتی پیش از رسیدن به مرحلهٔ سودآوری، چه هزینهٔ هنگفتی برای محرومیت‌زدایی از منطقه کرده.
از احداث و تعریض و ایمن‌سازی ده‌ها کیلومتر جادهٔ کوهستانی، تا احداث مدرسه و درمانگاه. و حتی برقراری سرویس مدرسه برای فرزندان ساکنین محلی. دیدم که برای عدم قطع حتی یه اصله درخت، با صرف وقت و‌ هزینهٔ اضافی، جادهٔ کوهستانی یه درختِ خودروی بَنِه رو دور زده، و شنیدم که برنامهٔ کاشت چندین هکتار جنگل در دستور کار شرکت صدرتأمین قرار داره. دیدم که برخی خونه‌های آسیب‌دیدهٔ اهالی رو مرمت یا نوسازی کردن. شنیدم که به‌طور ادواری تیمی متخصص از پزشکان چشم و دندان و… برای معاینهٔ تمامی ساکنین روستاهای اطراف، به اون منطقه میان. و وقتی در گوشه‌ای خلوت با کارگرای بومی هم‌کلام می‌شدم، از فعالیت معدنی در منطقهٔ تفتان کاملاً راضی بودن.

عجیبه، پس چرا اون‌همه معارض محلی؟!
حالا دیگه یقین داشتم که کسانی عامدانه و مغرضانه سعی در مسموم کردن ذهن مردم منطقهٔ بلوچستان و تحریک علیه فعالیت معدنی دارن.
کسانی که استمرار قدرت و منافعشون در فقر و جهل مردمه.

اقرار می‌کنم که وقتی از بازدید معدن و کارخونهٔ طلای تفتان برمی‌گشتم چیز زیادی به اطلاعات تخصصیم در حوزهٔ معدن و بازار بورس اضافه نشده بود، ولی از حیث موارد زیست‌محیطی و محرومیت‌زدایی و تعامل مثبت با مردم منطقه خیال آسوده‌تری داشتم.

در راه برگشت و در ضمن مرور بازدیدم از معدن تفتان، تصویری به خاطرم اومد. بنری از چهارده پرسنل نیروی انتظامی که در کمین پنجم آبان‌ماه چهارصد و سه، به دست اشرار مسلح، در همون منطقهٔ تفتان به شهادت رسیده بودن تا با ایجاد جو ناامنی و به آشوب کشیدن منطقه، مانع فعالیت‌های عمرانی بشن.

آره، از قدیم به ما دروغ گفتن.
سیستان و بلوچستان استانی فقیر و محروم نیست. با وجود صدها کیلومتر پهنهٔ بکر ساحلی، ده‌ها جاذبهٔ منحصربه‌فرد توریستی، بندر و منطقهٔ آزاد چابهار، معادن طلا و نقرهٔ تفتان، مس جانجا، ذخایر آهن و منگنز و کرومیت و… و صدها و‌ هزاران موقعیت شغلی، نمی‌شه گفت استان سیستان و بلوچستان محرومه، بلکه باید باور کرد این منطقهٔ عظیم و این مردم شریف محروم و مقفور نگه داشته شدن تا معدودی سودجوی منفعت‌پرست به مقاصد خودشون برسن. در این بین شرکت‌هایی مثل صدرتأمین از طریق شرکت طلای صدر تفتان و کنسرسیومی که با رهبری سرمایه‌گذاری توسعه معادن و فلزات شرکت جانجا رو تأسیس کردن، قدم‌های مؤثری در رفع این محرومیت برداشتن.

از قدیم به ما خیلی دروغ‌ها گفتن.
ولی می‌شه رفت و‌ گشت و دید و خلافش رو ثابت کرد.

منبع: معدن مدیا

طلای صدر تفتان - معدن مدیا (10)

لازم به ذکر است مسئولیت حقوقی تمامی محتواهای تولیدی معدن‌مدیا به عهده رسانه «نوآوران معدن» با شناسه مجوز 88190 می‌باشد؛ سایر محتواهای درج‌شده بازنشر و با ذکر منبع است.